«امام حسين (ع) با شهادت خود به يکصد هزار رزمنده نيازي ندارد، نيازي به حضور يک ميليون تظاهرات کننده نيست، نيازي به رسانههاي خبري ندارد، امام حسين (ع) تشخيص دادند که با خون و جان خود اسلام را پايدار گرداند و اين پروژه جاهلييت جديد را رسوا کند».
به گزارش
سلام لردگان؛ به نقل از
تسنيم، سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب الله لبنان طبق عادت سال هاي گذشته و به مناسبت ايام محرم يک شب در ميان سلسه مباحثي مذهبي را مطرح مي کند و در بين اين مسائل گذري هم به تحولات منطقه مي کند .
خبرگزاري تسنيم تلاش مي کند که متن کامل سخنان سيد حسن نصرالله را روي خروجي خود قرار دهد.
متن کامل سخنان نصرالله در سومين شب محرم به شرح زير است:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله رب العالمين و الصلاه و السلام علي سيدنا و نبينا ، خاتم النبيين، ابي القاسم محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم و علي آله الطيبين الطاهرين و صحبه الاخيار المنتجبين و علي جميع الانبياء و المرسلين.
السلام عليک يا سيدي و يا مولاي يا ابا عبدالله الحسين يا ابن رسول الله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليکم مني جميعا سلام الله ابدا مابقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم .
السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين .
سروران انديشمند و برادران و خواهران السلام عليکم جميعا و رحمه الله و برکاته، از دهها سال قبل تلاش هاي فکري و رسانه اي و فرهنگي هدفمندي بر روي نسل هاي ما و بخصوص بر روي سطح تعقل ما در دو جهان عربي و اسلامي متمرکز شده است، که البته از بين آنها لبنان را هم نشانه رفته است.
پذيرش مسئوليت در قبال موضوعات عمومي
اين تمرکز در راستاي جنگ نرمي است که از آن دوران آغاز شده است، اين هجمه سعي داشته است، يک انديشه اي را مطرح سازد که بنده امشب قصد دارم در اين باره با شما صحبت کنم، اين قضيه موضوع قبول مسئوليت در قبال موضوعات عمومي است، مسائل عمومي و اوضاع عمومي را در بر مي گيرد.
خواه در برگيرنده مسائل عمومي و موضوعات عمومي کشور باشد، يعني البته اگر بخواهيم به اين موضوع از نظر جغرافيايي بنگريم، مي تواند شامل کشوري باشد که در آن زندگي مي کنيم، به عنوان مثال بنده به عنوان يک لبناني در قبال کشورم لبنان چه بايد بکنم و شهروند عراقي وظايفش در قبال عراق و شهروند مصري در قبال مصر و شهروند فلسطيني در قبال فلسطين و به همين منوال، و يا اين که وظيفه و مسئوليت فرد در قبال باقي کشورها و باقي ملت ها در منطقه و يا در جهان دارد، اين از نظر موضوع تقسيم بندي جغرافيايي است، و همچنين در تمام سطوح ديگر و اين موضوع عمومي مي توان مطلب و مبحثي سياسي باشد، يا رسانه اي باشد، يا فرهنگي باشد و يا مي تواند اقتصادي و يا اجتماعي و يا معيشتي و يا حتي تربيتي و حتي امنيتي و يا هر سطح ديگري را مي تواند، اين موضوع از موضوعات عمومي را دربر گيرد.
همين که مي گوييم مساله عمومي منظورمان اين است که اين مساله به تمام مردم مربوط مي شود، و يا حتي مي تواند مربوط به بخش بزرگي از مردم باشد، اين منظور ما از گفته موضوع عمومي است.اين تلاش ها از دهها سال قبل تا به امروز دنبال مي شده است، اما در سالهاي اخير اين تلاش ها با تمرکز بيشتر و تلاش عظيم تري توام شده است، البته مي تواند اين امر به دليل پيشرفته شدن وسايل ارتباطاتي باشد، چرا که ما امروزه تلويزيون داريم و ماهواره داريم و راديوها داريم و علاوه بر اين پايگاه هاي اينترنتي در اختيار داريم و شبکه هاي ارتباطات اجتماعي داريم و مجلات و نشريات و روزنامه ها را هم داريم و بسياري از وسايل ديگر را هم در اختيار داريم، از اين رو اين پيشرفت ها براي اين هجمه و جنگ نرم هم فرصتي بيش از هر زمان ديگري داده است.
هدف اين جريان چيست ؟ منظورم غرض از اين جنگ نرمي که برضد ما آغاز شده چيست ؟ اين هجمه يک انديشه اي را طي مراحل مشخصي دنبال مي کند، و هدف آن حمله به موضوع قبول مسئوليت عمومي است، هم اکنون کسي نمي تواند با کسي درباره مسئوليت شخصي بحث کند، يعني اين که بايد به سلام خود توجه کنيد و به سطح علم و درايت خود توجه کنيد و بايد براي کسب درآمد به عنوان مثال البته توجه کنيد، بايد زندگي خوبي داشته باشيد، حتي در سطح ديني هم مي گويند بايد به دين شخصي خود توجه کنيد، نماز و روزه و مسائلي از اين قبيل را شايد در اين باره با شما بحثي نکنند.
بحث و بررسيها فقط در قبال قبول مسئوليتها درباره موضوعات عمومي است، در مرحله نخست آنها توجه خود را به موضوع جغرافيايي معطوف کردند، بگذاريد ما اين مرحله را جغرافيايي بناميم، شما مي توانيد به آن نام ملي يا منطقه اي هم اطلاق کنيد، هرطور دوست داريد بناميد، مي گويند اي برادر لبناني تو بيا و تنها مسئوليت کشورت را قبول کند، به مردم و اهل سرزمين خودت توجه کن، به ملت و ميهنت رسيدگي کن، تو چه کار داري به کار فلسطين و فلسطينيان داري ؟ به سوريه و اهل سوريه چه کار داري ؟ به عراق و عراقي ها چه کاري داري ؟ به يمن و يمني ها چه کار داري ؟ به مصر و مصري ها چه کار داري ؟ به پاکستان و پاکستاني ها چه کار داري ؟ و به همين منوال ادامه مي دهند، اين گونه بخواهيم پيش برويم بايد نام تمام کشورها را ذکر کنيم، حالا بخواهي براي آنها بگويي مشترکاتي بين ما و آنها وجود دارد، و بگوييم ما همه در اين منطقه قرار داريم، مثلا به آنها بگوييم به دليل حوادث ممکن است از يکديگر تاثير پذير باشيم و يا بخواهيم به آنها بگوييم از يک نژاد هستيم، يا زبانمان مشترک است، يا اين که بگوييم دين ما مشترک است، يا بخواهيم بگوييم تمدن ما يکي است، مي گويند اين داستان ها به شما چه ارتباطي دارد ؟
مي گويند شما تنها توجه خودت را به کشور خودت معطوف کن، البته شما اين مطالب را به صورت شبانه روز مي شنويد، چه در لبنان بوده باشيد و چه در خارج از لبنان بوده باشيد اين مطالب را مي شنويد، در جهان عرب همه مي شنوند، فعاليت در اين راستا به صورت عظيم ادامه دارد، اين مرحله نخست است و به اين شکل آغاز شد.
يعني در وهله نخست اگر بخواهيد به موضوعات مربوط به کشورهاي ديگر و ملت هاي ديگر توجه داشته باشيد به شما مي گويند اولا اين جزو مسئوليت هاي تو نيست، بنابراين خودت را از پرداختن به اين مسائل راحت کن، اعصابت را بگذار در آرامش باشد، بار سنگين بر دوش حمل نکن و وظايف اضافي را از روي دوش خود پايين بياور، ( با خنده ) آيا در لبنان به اين شيوه صحبت نمي کنند؟!
بسيار خوب منطقه هم به اين شيوه صحبت مي کنند، مي گويند برادر خيلي خودت را اذيت نکن، بسيار خوب در چنين حالتي ديگر نيازي نيست تو سوال کني و پيگيري کني و حتي لازم نيست توجه کني، و حتي تعهدي هم نداشته باشي، چرا که همانگونه که مي دانيد توجه داشتن بايد توام با تعهد هم باشد، اين در زبان اصلي عربي است، بسيار خوب واقعا چه دليلي دارد، بگذريم که شما مي انديشيد که کمک کنيد و همراهي کنيد ولي آنها به اين مسائل نام دخالت کردن اطلاق مي کنند، بنابراين اين جزو مسئوليت هاي تو نيست! بلکه اگر اصرار کني حتي ممکن است سطح مخالفت با تو به درجه محکوم کردن شما هم پيش برود.
اين ديگر اوج گرفتاري و مشکل است، يعني اگر کسي به حال و روز ملت هاي منطقه و کشورهاي منطقه توجه کند و اهتمام نمايد و سرنوشت منطقه براي او مهم باشد، اين يک چالش و مشکل ملي خواهد بود، اين يک عيب و ايراد از طرف آنها تلقي مي شود، در قبال اين مساله آنها انسان را محکوم مي سازند، حتي به او حمله ور مي شوند و به او توهين مي کنند، و بعد از اين که به وي بدي کردند، و نه تنها اين بلکه به گروه و يارانش هم توهين مي شود و معلوم نيست آنها ديگر چه گناهي کرده اند؟ چرا چون مي گويند اين افراد به اوضاع منطقه توجه دارند و اوضاع منطقه براي آنها اهميت دارد، سرنوشت منطقه و ملت هاي منطقه براي اين گروه اهميت دارد، و به اين منوال ادامه مي دهند.
بنابراين آن چه گفته شد، همه مربوط به مرحله نخست است، مرحله دوم فرا مي رسد، البته در اين مرحله بمانند مرحله نخست براساس مطالعات و بررسي هايي اين مرحله را هم به پيش مي رند، و مراکز مطالعاتي براي پيشبرد اين مرحله تشکيل داده اند، در اين مراکز نظريه هايي براي اين ايده و انديشه وضع مي کنند، مثلا متون قانوني را مورد بررسي قرار مي دهند، و حتي ممکن است در اين راستا به صورت و در قالب قانون وارد عمل شوند، يا ممکن است از تعبيرها و الفاظ حقوقي استفاده کنند، از عبارات و جملات حقوقي در اين باره استفاده مي کنند، و درباره منافع حرف مي زنند، و برخي از حسابررسي ها را در اين زمينه مطرح مي سازند.
بدتر از همه اين است که در اين وهله اخير در اين راستا از معيارهاي ديني سخن به ميان آورده اند، چه مي گويند؟ مدعي هستند اسلام چنين مي گويد، ( با لبخند ) اين بزرگ ترين جعل اسناد در طول تاريخ است، يعني مي گويند اسلام چنين گفته است و دين چنين خواسته است، پيامبران چنين گفته اند و معلوم نيست دين و اسلام و پيامبران چنين گفته اند ( با لبخند ).
حتي برخي به خود اجازه داده اند خود را انديشمند بزرگي تصور کنند و در اين باره گفته اند، اسلام و دين هيچ اساسي و منشاي در قبال قبول مسئوليت در خصوص ملت ها و کشورهاي منطقه و امت و آن چه شماها به آن امت اسلامي اطلاق مي کنيد، وجود نداشته و ندارد، يعني جهل و خود را به ناداني زدن و جعل اسناد ديني و مذهبي تا به اين مرحله رسيده است.
بسيار خوب در موفقيت مرحله نخست آنها، عاملي که باعث موفقيت اين مرحله شد، چرا که از نظر من مرحله نخست آنها به ميزان بسيار بالايي موفقيت خود را به دست آورده است، در دو سطح جهان عرب و جهان اسلام اين طرح آنها در مرحله نخست موفق عمل کرد، حتي مي توانم بگويم ميزان موفقيت در سطح بالايي بوده است، در اين راستا مشکلات و سختي ها و چالش ها و خطرها در موفقيت اين مرحله از يک سو سهيم بودند، چرا که در هر کشوري سختي ها و مشکلات هستند که بتوانند اهالي آن کشور را در خود درگير و مشغول سازند، و از سوي ديگر ياس و شکست و نا اميدي عدم اعتماد به نفس و عدم اعتماد به ديگري سستي و احساس عدم توانايي در کارآمد بودن و نا اميدي از پيروزي آفريني همه اين موضوعات در راستاي جنگ نرم مورد استفاده قرار گرفتند، و بر روي همه اين مسائل کار شده است، اين موضوعات و موضوعات بخش اول همه و همه باعث شدند تا در کشور به اين مرحله برسيم تا همه تنها به اوضاع خودشان به تنهايي توجه داشته باشند.
يعني هر کشور به حال و روز خودش و هر ملتي به اوضاع خودش توجه مي کند، اين همان مسائلي هستند که در شب نخست هم به آن اشاره کردم و گفتم اين طرز فکرها خطا و اشتباه هستند، از نظر فکري و انساني و ديني اعلام کرده بودم. مرحله دوم را آمدند و در همان کشور اجرا کردند، يعني در همان کشور خوب مي دانيم هر کشوري مشکلاتي دارد، درگيري ها و دشمني هايي وجود دارد، البته در هر کشوري تنوع فکري هم وجود دارد، به طور حتم در هر کشوري تنوع فکري وجود دارد، همانگونه که ما هم در لبنان داريم، يعني گروه ها براساس خط و سويي که دارند و براساس مناطقي که در آنها به سر مي برند، دسته بندي مي شوند، ماهم شمالي و جنوبي داريم، و شرقي و غربي داريم، حتي ممکن است وابستگي ها و گرايش هاي نژادي مختلفي هم وجود داشته باشد، وابستگي هاي ديني و مذهبي که مي تواند متفاوت هم باشند وجود دارد، اين افراد وارد اين کشورها شدند، و اين مشکلات و گرايش ها را هم تجزيه و تقسيم کردند، و مسئوليت ها را هم تجزيه کردند، نمي خواهم مثال از ديگر کشورها بزنم مثال ها را از خود لبنان مي زنم.
بگذاريد تصور کنيم ما لبناني ها داريم به اتفاق هم درباره لبنان صحبت مي کنيم و مي گوييم اجازه دهيد، مشکلات لبنان را مورد بررسي قرار دهيم و مشکلات اين کشور به گونه اي باشد که گويي مشکل همه ماست، مثلا مي گوييم به تمام منطقه چه کار داريم بگذاريد تنها به اوضاع لبنان رسيدگي کنيم، بسيار عالي است قبوله، خيلي خوب قرار است به مشکلات و توجه هاي لبنان رسيدگي کنيم، يعني مشکلات ملي را مورد بحث و بررسي قرار دهيم، چرا توجه به مشکل ملي به يکباره به مشکلات ملي تبديل شده اند، مي گويند فلان مساله به شيعيان مربوط مي شود، بنابراين کسي جز شيعيان نبايد در اين باره دخالت کنند، باقي مردم لبنان به اين موضوع چه کار دارند؟ مشکل بعدي را مي گويند اين مساله به سني ها مربوط مي شود، اين مشکل ديگري هم به دروزي ها مربوط مي شود، مشکل بعدي را مي گويند مشکلي مسيحي است، مي گويند چرا مي خواهيد در اين مشکل مسلمانان را دخالت دهيد ؟ اگر مشکلي هم مربوط به مسلمانان است مي گويند چرا مي خواهيد مسيحيان را وارد اين مشکل سازيد؟
مسئوليت هاي مربوط به بخش عمومي لبنان را آمدند و تجزيه و تکه تکه کردند، سعي کردند اين مشکلات را کوچک نشان دهند، بعد از طايفه بندي کردن و دسته بندي کردن افراد براساس دين و مذهب ما را تلاش مي کنند به سمت منطقه اي کردن ببرند، فردا روزي اهالي شمال خواهند گفت به من چه که اهالي بيرون چه مي کنند ؟ الان داريم به اين سمت پيش مي رويم، مثلا روزي اهالي بقاع خواهند گفت به من چه که اهالي شمال لبنان چه خواهند کرد؟ اهالي جنوب هم روزي خواهند گفت به ما چه که جنوبي ها چه مي کنند ؟ همانگونه که در سطح منطقه اي هر ملتي خار را از دستان خودش، خودش قرار است خارج کند، اين همان منظور از فرهنگ واقعي استعماري است، ملت عراق و ملت سوريه و ملت يمن و ملت ايران و ملت فلسطين مي خواهند، کاري کنند تا هر ملتي خار را از دستانش خودش به تنهايي خارج سازد، بسيار خوب ما ملت لبنان رضايت داديم، مي خواهيم خار فرو رفته در دستان خود را خودمان از اين دستان خارج کنيم، حالا که براي اين مهم آمده ايم و قرار است کاري بکنيم به يکباره به ملت هاي مختلف در داخل لبنان تبديل شديم، مي گويند ملت شيعي بايد خار فرو رفته در دستانش را خودش از دستش خارج کند، و ملت سني بايد اين خار فرو رفته در دستانش را خودش خارج کند، و هر ملت و طايفه اي بايد اين خار فرو رفته در دستانش را خودش خارج کند، حالا هم که به مناطق رسيده ايم، تا پيش از اين فکر مي کرديم يک ميهن و يک کشور هستيم به يکباره مي بينيم تبديل به مناطق جداي از هم شده ايم، حالا ديگر قرار شده هر منطقه اين خار را خودش از دستانش بيرون بکشد.
يکي از پست ترين و زشت ترين تصاويري که در اين باره به آن رسيده ايم و نشان از فرومايگي فکري و فرهنگي و اخلاقي که در کشور به آن رسيده ايم و ببخشيد که چنين ناگزير مي شوم بگويم، مساله ايست که در اين باره با موضوع زباله ها در لبنان با آن روبه رو شده ايم، الان در روزنامه ها چنين مي خوانيد که انتقاد مي کنند چرا طرح جمع آوري زبال ها را متوقف کرده ايد؟ مي گويم چرا که اي لبناني ها همه ما در انتظار يک چال کننده شيعي براي اين زبال ها هستيم ! ( نگاهي پر معني به حاضران ) مگر کشور در چنين وضعي قرار نگرفته است؟! يعني مي گويند ما يک چاله اي براي دفن زباله براي سني مذهب ها در منطقه عکار فراهم کرديم، و چاله اي براي هفت روز در منطقه الناعمه براي دروزي ها تامين کرديم، و چاله اي ديگر براي مسيحيان نمي دانم کجا فراهم شده است، بسيار خوب الان در انتظار جايي براي دفن زباله ها از طرف شيعيان هستند.
الان مي گويند اي حزب الله و اين جنبش امل ( توام با خنده ) شما به عنوان شيعيان اگر براي ما چاله اي براي دفن زباله شيعيان فراهم نکنيد، اين طرح دفع زباله متوقف خواهد شد.
اوضاع کشور را مي بينيد به کجا کشيده شده است ؟، اما مشکل ما از اينجا شروع نشده است، مشکل ما از آنجايي شروع شد که قبول کرديم مسئوليت ها را تجزيه و تقسيم کنند، آنجايي که اجازه داديم مسئوليت ها در قبال امت و مسلمانان و ملت هاي منطقه و مردمان اين امت تجزيه و تکه تکه شود، منظورم از مردمان اين امت مردمان به دور از وابستکي هاي ديني و نژادي و ملي و مسائلي از اين دست است، اولش از مطالب بزرگ و اساسي شروع کردند و حالا کار را به جايي رسانده اند که به چاله هاي دفن زباله رسيده است، الان در لبنان اين چاله ها را طايفه اي و مذهبي کرده اند، حتي زباله ها را در لبنان طايفه اي و مذهبي کرده اند، فکر کرديد اين وضع در همين مقدار خاتمه خواهد يافت؟ خير در داخل طايفه واحد هم براساس محله ها تقسيم خواهد شد، و اهالي فلان محله خواهند گفت چرا ما بايد زباله فلان محلي ديني و مذهبي را حمل کنيم و براي آنها دفن کنيم ؟ بسيار خوب هر محله اي زباله هاي خودشان را خودشان حمل کنند و ببرند، بسيار خوب بعد از آن چه خواهد شد، مناطق به بخش هاي کوچک تر تجزيه خواهند شد، و بخش هاي کوچک تر به روستاها و دهکده ها تبديل مي شوند، و دهکده ها و مناطق کوچک تر به محله ها و خانواده ها تجزيه خواهند شد، در کشور به جايي خواهيم رسيد که کسي حاضر به قبول مسئوليت نخواهد بود، نه در قبال کشور کسي احساس وظيفه خواهد کرد، چرا که خيلي پيش تر وظيفه در قبال امت را فراموش کرده ايم، چرا که در لبنان کسي يا گروهي که بخواهد به وظايف و مسئوليت هاي خود در قبال امت و مشکلات امت رسيدگي کند، محکوم خواهد شد، او را متهم مي سازند، در چنين صورتي هم لبناني بودن و هم توجه به ميهنش زير سوال مي رود و بايد مورد بازخواست قرار گيرد.
حتي اوضاع به جايي پيش مي رود ( با خنده ) که وي بايد چند نفر را به عنوان شاهد با خود ببرد تا گواهي دهند وي اهل اين سرزمين است و متعلق به لبنان است، اين آن پستي و فرومايگي است، بسيار خوب مسائل و مشکلات امت را کناري بگذاريم، لبنان به عنوان کشور ديگر مساله اي به عنوان مساله ملي ندارد چرا ؟ چون همه چيز طايفه اي شده است، مساله به مناطق مختلف تنزل درجه يافته است، دور نيست روزي که سطح مشکلات خانوادگي هم خواهد شد، و مساله به عشيره و طايفه نژادي هم کشيده خواهد شد.
البته خوب ميدانيد که هر عشيره اي هم ريشه و اصلي دارد، بايد ريشه عشيره و طايفه را پيدا کنند، اين همان مرحله شومي است که مي خواهند ما را به آن هم برسانند، به زودي هم به آن خواهيم رسيد، چرا که برخي از نشانه هاي اين مرحله را داريم مي بينيم، آن هم مرحله منطقه بندي است.
مرحله چهارم در اين ميان همان هدف معروف به غايت ابليس است، هدف شيطان از همان ابتدا هم بوده، و تمام شيطان ها از جن و انس که در خدمت ابليس هستند سعي در تحقق آن دارند اين است، و آن مرحله ايست که به فرد و شخص انسان بگويند تو در قبال هيچ چيزي هيچ مسئوليتي نداري، تو فقط به خودت رسيدگي کن، به خودت برس يعني به خواست هوا و هوست و شهوت هاي نفساني و خوردن و خوابيدن و پوشيدنت رسيدگي کن و به دنبال خوشي و عياشي باش و آنها را برآورده ساز، چرا ؟ چون تو هيچ مسئوليتي نداري، خانواده ات چه خواهند کرد؟ و با چه سرنوشتي روبه رو خواهند شد؟ و سرنوشت دنيا و آخرتت چه خواهد بود ؟ تو در قبال هيچ چيزي مسئوليتي نداري، در چنين شرايطي اهالي روستايت چه سرنوشتي خواهند داشت؟ تو مسئوليتي در قبال آنها نداري، اهالي شهرت و منطقه ات چه سرنوشتي پيدا خواهند کرد ؟ برادرم لا اقل طايفه ات چه سرنوشتي پيدا مي کند ؟ امتت چه در قبال اين امت هم مسئوليتي نداري ؟ خير مهم اين است که انسان و هر فرد از ما تنها در مشکلات شخصي خودش غرق باشد، و به شهوت هاي نفساني خود برسد، و تنها منافع خودش را مدنظر قرار دهد، و به احساسات دروني مربوط به خودش توجه کند و به کينه ورزي هاي خودش توجه کند، و به تنها چيزهاي که براي خودش مي پسندد و از چيزهايي که براي خودش نمي پسندد توجه داشته باشد، اين همان فاجعه بزرگ است.
اين همان فاجعه بزرگي است که مي تواند براي هر امت و هر انساني در دنيا و آخرت روي دهد، بسيار خوب . اين موضوع همانگونه که گفتم به صورت شبانه روزي مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد، و از طريق تمام امکانات ارتباطاتي در حال پيگيري است، الان در سطح فرهنگي تلاش مي کنند تا ما را نسبت به اين مساله متقاعد سازند و زمينه لازم براي قبول آن را فراهم مي کنند، الان جوانان و پسران و دختران و مردم را در اين باره نشانه رفته اند، همه را در بر مي گيرد از جوانان و نوجوانان و افراد سالخورده و بزرگ و کوچک هدف اين بحث هستند و مي خواهند بگويند اين فرهنگ جديد است، البته اين فرهنگ جديد بخش بزرگي از آن اکنون معمول شده است، من با شما درباره چيزي که قرار است روي دهد سخن نمي گويم و من نگفته ام اي مردم اين مسائل قرار است اتفاق بيفتند، اين مسائل روي داده اند، ( با خنده مملو از درد) ما الان در دل اين مرحله قرار داريم، و اين مرحله در حال پيش روي هم هست، لذا ما وظيفه داريم در قبال آن ايستادگي نماييم، اگر چه اين مساله يکي از واضح ترين رويدادهاي جاري است و تا لحظاتي ديگر درباره اين وضوح صحبت خواهم کرد، اين مساله بسيار واضح و بسيار بديهي است، چه از نظر عقلي و چه از نظر منطقي و چه از نظر فطري و چه از نظر ديني هم واضح و مبرهن هستند، اما با توجه به اين موضع که ما در زمان شبيخون و يورش رسانه اي قرار داريم، و با توجه به اين موضوع که ما در دوره نفوذ مراکز مطالعاتي استکباري و استعماري قرار گرفته ايم، اکنون به مرحله اي رسيده ايم که به سادگي با عقل و خرد ما بازي مي کنند و حتي امور و مسائل بديهي و مسلم را هم مورد هجمه قرار داده اند.
حتي واضح ترين پديده ها و مستندات واضح را هم مورد هجمه قرار داده اند، تمام مسائل عقلي و فطري و ديني را مورد حمله قرار مي دهند، اما در اينجا لازم است اهميت اين بيماري را هم بدانيم، ببينيد به جسم يک انسان بنگريد، يک بار ممکن است شما دو دست و دو پا و چشم ها و سر و گوش ها را که از هم جدا هستند، بياوريد و در کنارهم قرار دهيد، و يک بدن انسان را مي سازيد، اما اين جسم بدون روح است، اين بدن هيچ ارزشي نخواهد داشت، جماعت هم از افرد و اشخاص جداي از هم تشکيل شده اند، همه آنها را در قالب يک چارچوب مشخص گردهم مي آوريد، کشور و جامعه و روستا و شهر و و استان و عشيره و قوم و خانواده را از آنها مي خواهيد تشکيل دهيد، تا از اين طريق يک گروه و جماعتي را تشکيل دهيم، اگر در اين جماعت روح دميده نشود و روحي وجود نداشته باشد اين افراد جماعت نخواهند بود و از گردهم آوردن آنها در کنار هم سود و فايده اي نخواهد بود، اين چيزي که به وجود مي آيد صحنه و ظاهر يک گروه و جماعت است، همچون آن بدن انسان اين جسد و قالب ظاهري يک انسان است، اما اين انسان، به اين دليل که روحي ندارد، انسان نيست.
روح جماعت در تحمل مسئوليت حاصل مي شود، يکي از برجسته ترين عناوين و يا از مظاهر تجلي يافتن روح در يک جماعت مساله قبول مسئوليت در اين جماعت و گروه در قبال ديگران است، قبول مسئوليت در قبال ديگر اعضاي اين جماعت است، اگر در اين جماعت بنا بر اين باشد که هر يک از اعضاي اين جماعت تنها مسئوليت خودش را قبول کند، و هيچ مسئوليتي هم در قبال هيچ يک از افراد ديگر را نداشته باشد، به اين گروه ديگر نمي توان جماعت گفت، اين گروه شکل جماعت است و همچون جسد انسان بدون روح است.
در اينجا ما را از ناحيه روح مورد حمله قرار داده اند، چرا که خواسته آنها تجزيه و تکه تکه کردن اين جماعت است، همانگونه که به سادگي امت را تکه تکه مي کنند، و منطقه اي و قومي مي شود، و قوميت ها را هم به منطقه اي تجزيه مي کنند، مناطق را به بخش ها تجزيه مي کنند، و بخش ها را براساس عشاير تجريه مي کنند، و قبيله اي و خانوادگي تجزيه مي کنند، و حتي به خانواده هم رحم نمي کنند و به سطح فردي تجريه و تقسيم مي شود.
اين خطرناک ترين بيماري است که ممکن است با آن مواجه شويم و امروزه با آن مواجه هم هستيم، زماني که مرحله به جايي مي رسد که هريک از ما آن چه را که بر سر خانواده و بستگان و نزديکان خود مي آيد، مي نگرد، و مي بيند بر سر ملتش و امتش چه مي آيد، و مي نگرد بر سر مقدساتش چه مي آيد، و اين فرد هيچ توجهي به همه آن چه هست ندارد، و براي او همه اين مشکلات اهميتي ندارد، حتي در دورن خود احساس درد و حتي ناراحتي نمي کند، ببينيد ما الان برخي از مردم را داريم که به مرحله درد و اندوه هم نمي رسند، حتي بر آن چه بر سر ملت و امت و مقدسات مي آيد ناراحت هم نمي شوند، حتي توجهي هم ندارند، حتي سوال هم نمي کنند که چه شده است ؟ چرا که براساس اين اصل عمل مي کنند که مهم من هستم و بعد از من اگر طوفان هم بيايد ديگر اهميت ندارد ! تنها من و ديگران همه به جهنم بروند ! حالا اين مني که گفتم را مي توانيد کمي بزرگ تر کنيد و به خانواده تبديلش کنيد، مي تواند به صورت عشيره تبديل شود، مي تواند محله و روستا و به گروه سياسي و يک جمعيت شود و مي تواند يک نهاد شود، مي تواند يک طايفه ديني و مذهبي باشد، هرچه مي خواهيد جايگزينش کنيد، اما اين خطرناک است.
بسيار خوب حالا به مرحله پاسخ و بررسي مي رسيم تا خيلي وقت را در اين باره از دست ندهيم، مي خواهيم در اين زمينه مشکل را بررسي کنيم، قبل از اين که در اين باره از دين سوال کنيم، و بخواهيم از اسلام در اين خصوص به صورت مشخص جويا شويم، مي آييم و از عقل خود اين پرسش ها را مطرح مي سازيم و پاسخ به اين پرسش ها را از عقل خود مي خواهيم، الان همه ما اينجا نشسته ايم و هر کداممان براي خودش عقل و خرد دارد، البته از فطرت انساني خودمان هم جوياي واقعيت مي شويم، البته از فطرت انساني سوال مي کنيم، فطرتي که خداوند براساس همين فطرت ما را خلق کرده است و اين فطرت را در درون ما نهاده است، همه انسان هايي را خداوند متعال آفريده است، تنها يک فطرت دارند و آن فطرت انساني مشترک است، خواه اين انسان سفيد باشد يا سياه يا سرخ باشد يا زرد و يا سبز فرقي نمي کند.
اين عقل انسان و فطرت انساني دو موهبت بسيار بزرگ پروردگار عالم است که در نزد انسان نهاده است، از عقل و فطرت مي خواهيم بپرسيم، بياييد از يک مثال بسيار ساده ومعمولي در اين باره کمک بگيريم، نمي خواهيم وارد مسائل قومي و ملي و ميهني و مسائل مربوط به امت در اين باره کمک بگيريم، يک مثال بسيار ساده، حضرتعالي بر روي ساحل دريا در حال قدم زدن هستيد، يا اين که در کنار رودخانه اي نشسته ايد، الان در اين لحظات به کسي برخورد کرديد که در وسط آب در حال فريد کشيدن است و در حال غرق شدن قرار گرفته است، و از شما در خواست کمک مي کند، عقل در اين لحظه به تو چه مي گويد؟ مي گويد بايد به او کمک کني يا نه ؟ من از عقلت سوال مي کنم، فطرتت چه پاسخي دارد ؟ قلبت چه مي گويد ؟ احساسات شما چه مي گويند ؟ وجدان درونيت چه مي خواهد ؟ يعني از صميم قلب چه نداي به شما مي رسد؟ بايد من به او کمک کنم، به صورت غريزي و نا خواسته شما شروع به فرياد زدن مي کنيد، اگر تو بلد باشي شنا کني خودت دست به کار مي شوي و اگر شنا کردن بلد نباشي از ديگراني که در ساحل و کنار رود هستند، مي خواهي کاري کنند، شايد به دليل فرماني که از عقل و فطرت و احساس به يکي از افرادي که حتي شنا کردن بلد نباشند دستور دهد خود را به آب بزند، تا شايد ولو به ميزان کم بتواند به اين غريق کمک برساند، آيا فرمان عقل و فطرت چنين نيستند ؟
بسيار خوب اين يک مثال بسيار ساده و معمولي بود، همين الان ما در اينجا نشسته ايم و به ما اطلاع مي دهند خانواده اي با مرگ روبه رو هستند و از گرسنگي هر لحظه ممکن است، اين خانواده بميرد، اگر يک قطعه نان براي اين خانواده ببريم اين خانواده را از مرگ نجات خواهيم داد، عقل ما چه مي گويد ؟ آيا براي کمک به اين خانواده مي رويم يا نه ؟ فطرت انساني ما در چنين موقعي چه مي گويد ؟ همان پاسخ خواهد بود، بسيار خوب، اگر به ما گفته شود، يک خانواده اي در اين منزل هستند که محاصره شده اند، و لهيب و زبانه هاي آتش از هر سويي به اين ساختمان سرايت مي کند، و اين خانواده قادر به خروج از اين منزل نيستند، و براي نجات اين خانواده به گروهي از جوانان نياز داريم تا با يورش به سمت خانه در اين ساختمان را بشکنند و خرد سازند و يا حتي بايد ديواري را فرو بريزند تا خانواده را خارج کنيم، عقل چه مي گويد ؟ فطرت در چنين لحظاتي و مواردي چه مي گويد ؟ آيا چنين احساس مسئوليتي در قبال ديگران داريم يا نداريم ؟ اين مثال هاي شخصي و بسيار ساده و کوچک هستند، اگر اين حکم عقل باشد و اگر اين حکم فطرت باشد، حکم دين و مذهب چه خواهد بود؟ اين سخناني که آنها مي گويند با عقل و فطرت انساني در تضاد است، حتي در باب عقل و فطرت زماني که با انسان رو در رو مي شوند با انسانيت انسان طرف هستند، يعني اگر من در کنار ساحل دريا در حال قدم زدن هستم، و اين شخصي که در حال غرق شدن را ديدم، آيا قبلش بايد از وي سوال کنم، اي برادر تو لبناني هستي ؟ يا اين که اهل سوريه هستي و يا عراقي هستي ؟ آيا شرقي هستي يا غربي ؟ تو مسلماني يا مسيحي و يا دروزي يا سني هستي و يا شيعي هستي ؟ اي برادري که داري غرق مي شوي تو در حزب با ما هستي يا نيستي ؟ ( توام با خنده اي تلخ )، واقعا نظر عقل در اين باره چيست ؟ فطرت در اين لحظه به شما چه مي گويد ؟ موضوعي داريم که نامش انسان است و موضوعي وجود دارد که عنوانش مردم است، مساله اي هست مبني بر حکم عقل و فطرت در قبال مردم، بسيار خوب.
بنابراين عقل و فطرت به من و شما مي گويد خير شما در قبال ديگران وظايف و مسئوليت هايي داريد، اين سواي موضوع رنگ پوست و نژاد و و زبان و گويش و دين و مذهب و جغرافيايي که اين افراد به آن مربوط مي شوند، و سواي خانواده ها و نژادها و اصل و نسب آنهاست، بنابراين ما در قبال ديگران مسئوليت هاي داريم.
بله اين مسئوليت ها در جايي محدود و در جايي وسعت پيدا مي کند، بله محدود و غير محدود مي شود، اما به عنوان يک اصل اساسي اين مسئوليت باقي است، اين مسئوليت در قبال ديگران بسيار بزرگ است، اين سواي تمام مسائل ديگر است.
بيايد در سطح ديني اوضاع را مورد بحث و بررسي قرار دهيم، مساله يکي از واضح ترين موضوعات ديني و اسلامي است، اما با توجه به اين که ما در زمان پوشاندن واقعيت ها و گمراه کردن ها و جعل واقعيت ها و نادان کردن ديگران و خود را به ناداني زدن و در زمان " خريت " قرار گرفته ايم، همان گونه که چنين گفته مي شد، واقعا برخي خود را به " خريت " زده اند، من واقعا از اين لغت در زمان خودش بسيار خوشم مي آيد که استفاده کنم، بله در اين عبارت توهيني وجود دارد بله توهين وجود دارد، ببينيد اين گروه واقعا ما را " الاغ " فرض کرده اند، مي آيند و براي شما از منطق و اصطلاحات استفاده مي کنند، و از زبان آکاديميک هم با شما استفاده مي کنند و براي قبولاندن افکارشان بهره مي گيرند، و در اين باره مطالعات و بررسي ها را به عنوان سند نشان مي دهند، اين سخنان کاملا بي ثمر است، الان مساله را به دين و اسلام رسيده است و براي توجيه اين اقدامات خود از اصطلاحات و الفاظ ديني استفاده مي کنند، تا اين انديشه را ارائه دهند.
نقش پيامبران در هدايت انسانها
اگر چه اين موضوع و اين بخش بسيار واضح است اما با اين وجود بياييد در اين خصوص هم کمي صحبت کنيم، در بخش ديني ابتداي کار بايد بگوييم که اسلام دين عقل و فطرت انساني است، و تنها چند لحظه قبل گفتيم که نظر دين و عقل در اين باره چيست؟ مساله ديگر مربوط به سيره و سرگذشت پيامبران سلام الله عليهم است، تمام پيامبران از حضرت آدم عليه السلام تا حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسي و حضرت عيسي و تا حضرت محمد صلوات الله عليهم و علي آبائهم اجمعين تمام پيامبران خداوند و اولياء الله و اوصياي پيامبران تمام مردان صالح و نيک در طول تاريخ چنين بوده اند، مسئوليت ها را در قبال همه مردم مي پذيرفتند.
چه ميزان براي خارج کردن و رهايي مردم از گمراهي ها و تاريکي ها به نور رستگاري تلاش و مجاهدت و جانفشاني کردند ؟ تلاش کردند تا مردم را از ظلم رهايي بخشند، براي گرفتن دستان مردم و هدايت آنها به سمت خير و صلاح و چه ميزان براي رساندن مردم به سوي سعادت و خوشبختي و امنيت و آسايش تلاش کردند ؟ همه اين تلاش ها همه براي برپايي عدالت بر روي زمين بود، اين يک مساله عمومي و يک مسئوليت عمومي است، اين بخشي از ترکيب و اساسي از اساس ديني و هويت ديني است، چه ميزان خطرها را به جان خريدند؟ و چه تعداد از پيامبران و اولياء و اوصيا و افراد صالح در اين راه در طول تاريخ کشته شدند؟ چرا کشته شدند ؟
کشته شدند به اين دليل که يکي از دلايلي مهم اين امر ، و بگذاريد بگويم يکي از مهم ترين و بزرگ ترين علل اين کشته شدنشان اين است که آنها مسئوليت را قبول کرده بودند، آنها مسئوليت هاي بسياري عظيمي را تقبل کرده بودند، اين مسئوليت در قبال بشريت و خلقت بوده است، اين قبول مسئوليت در قبال مردم بود.
زماني که به قرآن کريم مراجعه مي کنيم، و زماني که به سنت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم باز مي گرديم، خواه گفتار و احاديث پيامبر باشد، که از طريق اهل البيت عليهم السلام به دستمان رسيده است، يا از طريق اصحاب پيامبر رضوان الله تعالي عليهم به دستمان رسيده باشند، اين مساله نيز به وضوح و بسيار عيان قابل مشاهده است، بسيار روشن هستند، ببينيد زماني که متون اسلامي را خواه متون قرآن کريم را قرائت مي کنيم يا متون سنت نبوي را مي خوانيم، در ادبيات اين متون عبارت هايي نظير المسلمون و المومنون و الذين آمنوا و همچنين عباراتي همچون الناس و يا ايها الناس و الناس و الخلق و خلق الله و العباد و عباد الله و عيال الله و المستضعفون من الرجال و النساء و والولدان يعني مخاطب و موضوع مردم هستند، انسان ها مخاطب هستند، خلقت خداوند مخاطب اين سخنان هستند، عيال الله مخاطب قرار مي گيرند، عباد الله هدف اين سخنان هستند، تا دقايقي ديگر به روايت ها هم در اين زمينه خواهيم رسيد.
زماني که به عناوين مي رسيم، تنها اگر به صورت فهرست وار اقدام کنيم، يعني بسيار واضح است که اسلام ديني است که از اتباع و پيروانش خواسته شده است تا يک سري از مسئوليت ها را در قبال عموم انسان ها و در قبال مسلمانان بپذيرند، زماني که اين عناوين را به صورت فهرست وار مي شماريم، البته من در اين جا تنها برخي از عناوين را بر مي شمارم، چرا که تمام عناوين بسيار طولاني هستند، درک بهتري خواهيم يافت، مثلا هدايت به سمت حق، مسئوليت هدايت مردم به سمت حق، دعوت به سمت الله، نصرت و ياري مظلومان، کمک به محتاجين و درماندگان، کمک به فقرا و ايتام و در راه ماندگان و نيازمندان، امر به معروف و نهي از منکر، دفاع از مستضعفين از مردان و زنان و جوانان، اصلاح بين مردم، آيا اصلاح بين مردم تنها به اين معني است که اگر شوهر با زنش به اختلاف رسيدند بين آنها اصلاح صورت گيرد؟ يا اين که دو قبيله و عشيره باهم درگير شدند و بين آنها صلح و دوستي ايجاد کنيم ؟ اصلاح بين الناس بسيار عمومي تر و فراگير تر از اين است، اصلاح در سطح ميهن و اصلاح در سطح ملت و اصلاح در سطح منطقه و و در سطح امت است.
نصيحت مردم، همنگونه که در سطح شخصي صورت مي گيرد، در سطح عمومي هم چنين مي شود، هر چيزي که به زندگي و صلاح مردم مربوط مي باشد، و به نفع مردم است و به سعادتمندي و بهروزي و امنيت و به صلح و دوستي آنها منجر مي گردد و باعث سلامت آنها مي شود، چه در دنيا و چه در آخرت بايد اين نصيحت ارائه شود، اين همان خير و منفعتي است که همه کساني که مسلمان هستند بايد در اين جهت اقدام نمايند.
در بخش احاديث فکر کنم بسنده خواهد کرد و لو به صورت سريع اين چند حديث را بازگو سازم، تا به بخش ديگر سخنانم منتقل شوم، حديثي وجود دارد که برخي از فقهاي ما لا اقل مي گويند اين حديثي مشهور بين مسلمانان است، بلکه حتي گفته شده است اين حديث به درجه تواتر هم رسيده است، يعني کسي درباره سنديتش بحث و گفت وگو نمي کند، حضرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: " من اصبح و لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم "، و متن ديگري هم در اين باره وجود دارد، " من لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم " ، فرقش در اين است که در آن " من اصبح وجود ندارد ".
در حديثي ديگر هم آمده است: " من اصبح و لايهتم بامور المسلمين فليس منهم، و من سمع رجلا ( نگفته من سمع مسلما ) ينادي ياللمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم ". اينجا کمک به آشفته حالي ايست که در خواست کمک دارد.
همچنين در حديثي ديگر به نقل از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم آمده، بنگريد اين دين ماست، اين اسلام ماست، اسلامي که اين روزها از طريق داعش و ماعش و امثال آن سعي مي شود، به گونه اي ديگر نشان داده شود، آنها به بدترين شکلي که يک انسان مي تواند تصور کند، سعي دارند اسلام را نشان دهند، پيامبر مي فرمايد: " ان اعظم الناس منزله عند الله يوم القيامه ( چه کسي است؟ خوب گوش کنيد ) امشاهم في ارضه بالنصيحه لخلقه ". نصيحت در همه چيز، در همه اموري که براي مردم خير و ثواب داشته باشد، مسائلي که مايه خير و صلاح مردم است.
چنين انساني در روز قيامت والاترين مردمان است، وظيفه اش در روستا و شهرشان و و در روستا و منطقه زندگي خود در بين طايفه و پيروان دين و مذهبش و در قبال مردم و امتش وظيفه اش اين است، که در جهت نصيحت اقدام کند.
نصيحت کند و راهنمايي نمايد و نشان دهد، و ارشاد کند، به صلاح و نيکي و حق و خير و منفعت راهنمايي کند، براي کمک به حل بحران ها تلاش و کوشش نمايد، " عليکم بالنصح لله في خلقه فلن تلقاه بعمل افضل منه " همچنين اين نيز از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است، " الخلق عيال الله، فاحب الخلق الي الله من نفع عيال الله " ، از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم چنين سوال شد: " من احب الناس الي الله ؟ قال : انفع الناس للناس " ، الان مي خواهم يک حديث قابل توجهي را براي شما بخوانم، اين در صورتي است که حتي اگر قادر به انجام کاري نيستيد، فقط مهم اين است که برادرم توجه کني! فقط برايت اهميت داشته باشد، فقط سعي کن توجه داشته باشي، " ان المومن لتريد عليه الحاجه لاخيه ( يعني تنها با خبر شود، يا اين که از وي خواسته شود، يعني برادرت فلاني و هر برادري مي تواند باشد، يک نيازي دارد ) و لاتکون عنده ( يعني نمي تواند کاري انجام دهد، پول مي خواهد و تو نداري، و مي خواهد مشکلش را حل کني اما در توان تو نيست، مي خواهد از وي دفاع کني، ولي قادر به دفاع نيستي، تا آخر ) فيهتم بها قلبه ، ( حالا فکر کنيد در شب و در روز با خودتان بينديشيد که اين برادرم نيازي دارد، نيازي دارد و نمي توانم برآورده سازم، پروردگارا چه مي توانم براي وي انجام دهم، چگونه مي توانم ياريش کنم، همين که توجه کردم و ذهنم را به آن درگيرم کردم کافي است، ) فيدخله الله تبارک و تعالي بهمه الجنه " ببينيد از چه چيزي مي خواهند ما را محروم سازند؟ اين مستکبران و اصحاب جنگ نرم و خادمان شيطان هايي از جنس جن و انسان و کساني که ما را " الاغ " فرض کرده اند، زماني که مي آيند و مي خواهند ما را از توجه کردن به امور مسلمانان و مومنان و مستضعفان محروم کنند، آنها در واقع مي خواهند ما را از مسير بهشت محروم کنند.
پروردگار عالميان در قرآن کريم چنين مي فرمايند: " ومالکم لا تقاتلون في سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و اللولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القريه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک وليا واجعل لنا من لدنک نصيرا " و حضرت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نيز مي فرمايند : " من رد عن قوم من المسلمين عاديه ( يعني هر چيزي را دور سازد، که در حال دشمني با مسلمانان است ) او نارا وجبت له الجنه "، يعني تنها نماز و روزه و حج نيستند، اين دين است اين دين اسلام است، اين دين پيامبران است تمام پيامبران، اين دين آنها بوده است، اين تنها دين حضرت محمد بن عدبالله صلي الله عليه و آله و سلم نيست، بسيار خوب وقتي به اين خطابه ديني مي رسيم، آيا در هر آن چه براي شما گفتم شما چيزي بنام لبناني ديديد ؟ عراقي ديديد ؟ سوري يا فلسطيني ديديد؟ ايراني چطور ديديد ؟ افغاني و هندي چطور ديديد ؟ بحريني و کويتي چطور ملاحظه کرديد ؟
موريتاني و نيجريه چطور اشاره شد ؟ هيچ اثري نبود، تنها مخاطب مردم هستند، عيال الله بودند، خلق الله و عباد الله بودند، مسلمانان هستند، مومنان هستند، بشريت مخاطب هستند، اين دين است، اين نوآوري و بدعت در دين است که در لبنان مي بينيم مي گويند اين لبناني است، مي گويند تو در بيرون از لبنان نسبت به مردم مسئوليتي نداري، اين يک بدعت است، الان مي گويند تو مسئوليتت تنها در قبال طايفه خودت است، همين و بس و ديگر مسئوليتي نداري ، بقيه طايفه ها در لبنان چه بميرند چه بد زندگي کنند چه هر اتفاق ديگري براي آنها بيفتد به شما ارتباطي ندارد، چه منفجر شوند و چه مي خورند و چه مي پوشند و چه کار مي کنند به شماها ارتباطي ندارد، به تو چه تو هيچ مسئوليتي در قبال آنها نداري، هر آن چه را که تاکنون گفتيم مي خواهند ما را به اين مرحله برسانند و بگويند که تو هيچ مسئوليتي در قبال ديگران نداري، هم اکنون اوضاع در لبنان به اين مرحله رسيده است و بخشي عظيم از جامعه لبنان در چنين فرهنگ و طرز فکري به سر مي برد و در اين فرهنگ زندگي مي کند، گويي که ما چندين ملت و چندين کشور در يک منطقه گردهم آمده ايم و کاري به کار يگديگر نداريم، اگر براي کسي اتفاقي بيفتد به ديگري هيچ ارتباطي پيدا نمي کند، من در هر آن چه به شما مي گويم صادق هستم و هرگز در اين مساله مبالغه نمي کنم، اين دوره را دوره پستي بناميد.
بنابراين در خطابه هاي ديني و اسلامي و در خطابه هاي نبوي مسئوليت ها جنبه عمومي دارند، مسئوليت ها هستند و بايد مسئوليت ها را بپذيريم، من امشب مي خواستم اين موضوع را به نزد شما اي برادران و اي خواهران مطرح سازم و اين مطالب را نزدتان بازگو نمايم، نخست اين که به اين گمراهي ها و پوشش ها توجه کنيد، و در برابر اين حيله ها و جعل سنديت که صورت مي گيرد، هوشيار باشيد و بدانيد آن چه آنها مطرح مي کنند هرگز جنبه عقلي و فطري نداشته و ندارد، و هيچ ارتباطي به پروردگار عالم و پيامبران الهي نداشته است.
ما به عنوان مسلمانان و درباره مسلمانان به صورت ويژه صحبت مي کنم، نمي خواهم بگويند مي خواهند بنام اسلام خطاب با ما صحبت کنند، ما وظيفه داريم نماز بخوانيم و وظيفه داريم روزه بگيريم و وظيفه داريم به حج برويم و وظيفه داريم زکات اموال خود را بپردازيم، وظيفه داريم براي خير و صلاح مردم اقدام کنيم، و براي مصلحت مردم دست به کار شويم و براي تامين امنيت مردم اقدام کنيم، سلامت مردم براي ما مهم است، عزت و بزرگي مردم براي ما اهميت دارد، نه تنها در لبنان بلکه در هرکجايي که مي توانيم به آن جا دسترسي پيدا کنيم چنين مي کنيم و دست ياري خود را به سوي آنها که نياز دارند دراز مي کنيم، اين دين است، غير از اين هر چه باشد دين نخواهد بود، چيز ديگري خواهي بود، اين دين ماست.
البته همه بايد تحمل کنيم همان طور که ممکن است کساني نماز شما و حج شما و روزه داري شما را مورد تمسخر قرار دهند شماها هم بايد صبر و تحمل کنيد، البته همچين کساني دين شما را هم تمسخر خواهند کرد، حال که قرار است مسئوليت خود را در قبال امت متحمل باشيد در اين باره هم بايد صبر و تحمل داشته باشيم، چرا که ما هم در مقابل امت و هم در قبال منطقه و هم در قبال مقدسات اسلامي و ملت هاي منطقه مسئوليت خود را قبول کرده ايم.
شرايط مسئوليت عمومي
بخش دوم سخنانم را که مي خواهم در آن خصوص صحبت کنم و سخنانم را در آن خصوص به پايان برسانم اين است که اين مسئوليت عمومي که در باره آن صحبت کرديم، شرايطي دارد تا از اين طريق هر سخني را در موضع و جايگاه مناسبش قرار داده باشيم، نبايد در اين زمينه مرتکب افراط و تفريط شويم، يعني کساني هستند و همانگونه که در ابتداي سخنانم به آنها اشاره کردم، مي خواهند بگويند شماها اصلا مسئوليت عمومي نداريد، هيچ مسئوليت عمومي نداريد، اما کسي ديگر هم مي آيد و مي خواهد مسئوليت تمام مشکلات کره زمين و بشريت موجود بر روي کره زمين را به شما تحميل کند، و مسئوليت منطقه و ملت هاي منطقه را بر دوش شما بگذارد، و از شما مي خواهند همه کاري بکنيد و براي مردم منطقه هرکاري را انجام دهيد، و به نيابت از همه وارد جنگ شويد، و بسياري از مسائل ديگر را از شما مطالبه مي کنند.
اين ديگر افراط و تفريط ناميده مي شود، به اين مساله توجه داريد؟ وقتي از مسئوليت عمومي صحبت مي کنيم نمي خواهيم نه در اين کار افراطي صورت گيرد و نه تفريطي شکل بگيرد، يک سري از قاعده ها و اصول کليب هستند که اين مسائل هستند که تکليف شرعي را مشخص مي سازند، اين که من در قبال آن چه در اين کشور صورت مي گيرد مسئوليتي دارم بله به طور حتم چنين مسئوليتي وجود دارد، اما اين مسئوليت چيست ؟ حد و مرزهاي اين مسئوليت چيست ؟ مسائل در ابتداي امر و در اين مرحله بسيار سالم و درست هستند، اما همين که به سمت اجرا و تدابير و تفاصيل کار مي رويم، ديگر مساله اي بنام مطلق وجود ندارد، در اين جا ضابطه ها حاکم هستند، حد و مرزها هستند که همه چيز را تعيين مي کنند.
در اين باره قصد دارم تنها در خصوص دو قاعده و اصل صحبت کنم، چرا که زمان ما تنها در اين حد اجازه مي دهد صحبت کنيم، قاعده و اصل نخست که يک قاعده عقلي و منطقي است، شرط توانايي ملاک است، يعني " لا يکلف الله نفسا الا وسعها " اين يک شرط عقلي است، شرع هم در اين باره همه را سفارش و راهنمايي کرده است، خداوند سبحان بر کسي وظيفه و تکليفي بالاتر از حد توانش تحميل نکرده است، يعني پروردگار عالم در روز قيامت ما اهالي ساکن در ضاحيه جنوب بيروت را بخاطر زمين لرزه اي که در ژاپن حاصل شد، مورد بازخواست قرار نخواهد داد و اين که چرا کاري نکرديد، خوب واقعا کاري هم نمي توانستيم انجام دهيم، قدرت در اين جا شرط براي تکليف در زمان گام نهادن براي تدابير اجرايي است.
بسيار خوب اولا قدرت و توان يکي از شرايط است، خداوند سبحان بر ما به مقدار توانااي که در ما احساس مي کند تکليف قرار مي دهد، در اين جا قدرت و توان متفاوت است و قدرت و توانايي افراد هم مختلف است، قدرت و توان گروه ها هم متفاوت است، قدرت و توان کشورها و ملت ها هم باهم متفاوت است، قدرت و توانايي کشورها و دولت ها هم نسبت به هم متفاوت است، از اين رو با اختلاف و تفاوت قدرت ها تکاليف هم از شخصي به شخصي ديگر و از ملتي به ملتي ديگر و از کشور به کشوري ديگر هم متفاوت خواهد بود، اين طبيعي است که از منطقه اي نسبت به منطقه اي ديگر هم متفاومت خواهد بود، چرا که براساس قدرت تکليف و وظيفه هم تعيين مي شود، ممکن است تکليف همه ما يکسان نباشد، در اين زمينه مثالي را مطرح مي کنم.
برخي از مردم نمي توانند کاري بکنند و مثلا شخص مريض و بيمار است، پول هم ندارد، در منزلش افتاده تکليف چنين انساني چه مي تواند باشد ؟ او فقط بايد نگران باشد و براي کشورش احساس نگراني کند، بايد اعلام همبستگي کند، دعا کند، اگر مي تواند براي درد ديگران دردمند باشد پس چنين کند، اگر مي تواند براي شادي آنها شادي کند پس چنين کند، اگر کسي براي ديدنش آمد مي تواند مشکلات آنها را براي اين بازديدکنندگان و ملاقات کنندگان باز گو کند پس چنين کند، مي تواند دعا کند پس دعا کند، همين اندازه فقط مي تواند پس وظيفه اش هم در همين حد است.
اما شخصي ديگري هست که پول دارد پس کمک را با پول خود انجام دهد، شخص سومي هست که توان جسماني دارد و سلاح هم دارد، او مي تواند با کمک اين سلاح بجنگد، متفاوت است برخي علم دارند، فرهنگ دارد و برخي ديگر منبري خوب دارند و برخي ديگر تلويزيون هايي دارند که مي توانند شبانه روزي در ان صحبت کنند، تکليف با تفاوت قدرت ها متفاوت خواهد بود. اين امر در مورد گروه ها و افراد صدق مي کند، و قدرت ها از هر فرد و هر گروهي به فرد و گروهي ديگر فرق مي کند.
در اين جا درباره مسئوليت ها هم بايد بگويم که مثلا نماز ستون دين است، نماز در هيچ شرايطي نبايد ترک شود، خداوند متعال در نماز هم از ما مي خواهد ايستاده نماز بخوانيم، اگر ايستاده نمي تواني نشسته بخوان اگر نمي تواني نشسته بخواني خوبيده نماز بخوان، اگر قادر به تکان دادن دستانت نيستي با لبهايت نماز را بخوان حتي با پلک چشمانت هم مي تواني نماز بخواني اگر در هر شرايطي نتوانستي بخواني، اين قدرت حتي در ستون دين هم مدنظر قرار گرفته است، در روزه داري هم وضع چنين است، نمي تواني روزه بگيري؟ چه به دليل بيماري يا ناتواني اگر مشکل شديدي داريد، خداوند براي چنين کسي روزه داري را تکليف نکرده است، البته در اين جا وقتي از قدرت به عنوان شرط سخن به ميان مي آوريم دقت نيز مورد ملاحظه قرار مي گيرد، بايد معرفت و شناخت و امانت داري و اطمينان وجود داشته باشد، چرا که اگر بگويم من مي توانم و من توانايش را نداشته باشم و يا وقتي مي گويم ما مي توانيم و نمي توانيم اين امر نيازمند صداقت داشتن است.
بايد قدرت و شناخت کافي از خود داشته باشيم و بدانيم مي توانيم يا نمي توانيم و در برخي از احيان براي فرار از مسئوليت و همانگونه که در جهان امروز نيز چنين است در جهان عرب و جهان اسلام و در داخل لبنان و بيرون از لبنان نيز چنين است، بسياري از مردم هستند، کهع براي فرار از مسئوليت اعلام مي کنند قادر نيستيم، به چنين افرادي چه مي توان گفت؟ اين افراد صادق نيستند، اما توانايي را دارند اما با توسل به دروغ مي خواهند از بار مسئوليت در قبال ملت و مردمشان شانه خالي کنند، چنين افرادي حتي خود را فريب مي دهند اما نمي توانند خداي خود را فريب دهند، پروردگاري که از رازها و هر ان چه نهان است آگاه است. در چنين مسائل بزرگي ما به رهبران و فرماندهان صادق و بزرگ و امانتداري نياز داريم، بايد مورد اعتماد و صادق باشند، بايد مخلص باشند، کساني که هرگز از بار مسئوليت و قبول مسئوليت شانه خالي نکنند.
چرا که اين فرماندهان بايد اعلام کنند که آيا مي توانند يا نمي توانند، در سايه همين گفته ها قرار است حجم تکليف مشخص شود و تعيين گردد.
اکنون به اصل دوم منتقل مي شويم، در اين اصل دوم نمي خواهم اسمي ببرم ولي مثلا ده مورد در اختيار داريم، من مي توانم به صورت همزمان آنها را انجام دهم، بسيار خوب با توکل بر خدا اين ده کار را انجام بدهيد، اما ده مورد کار داريم که من قادر هستم تنها 6 موئرد را انجام دهم، بايد شش مورد از اين ده مورد را انتخاب کنم، هر ده مورد عالي و خوب هستند و انجامشان براي مردم مايه خير و برکت و در جهت خدمت به مردم است، و باعث نزديکي به خداوند مي شود اما حد و توان من تنها در حد انجام تنها 6 مورد است، در اينجا عقل چه مي گويد ؟ و نظر دين در اين باره چيست ؟ يعني عقل و شرع در اين باره نظرشان چيست ؟ هر دو مي گويند الاهم في الاهم بايد کرد، يعني آن چه مهم تر است بر ديگري ترجيح داده مي شود، مهم ترين را سوا مي کنيد و آنها را به پايان مي رساني.
اصطلاح ديني اين امر تزاحم است، الان ما از ده مورد و شش مورد صحبت نمي کنيم تنها دو موضوع را در اختيار داريم، يعني اي برادر من مي توانم يا اين کار را انجام دهم يا اين کار ديگر را انجام دهم، يک مثال شخصي در اين باره مطرح مي کنم، من 1000 دلار دارم و دو خانواده محتاج هم اين جا هستند، اگر اين مبغ را نصف کنم و 500 دلار را در اين جا قرار دهم و پانصد دلار ديگر را در اين مکان قرار دهم مي توان موضوع را حل کرد، يکي از خانواده ها مشکلات بسيار حساسي دارند و فرزند يا پدر خانواده بسيار بيمار است و نياز مبرمي به اين کمک مالي دارند، و براي کمک به اين خانواده بايد هزار دلار را کامل پرداخت کنم، اما خانواده ديگري هم هستند که براي اين که فرزندشان را در مدرسه ثبت نام کنند، به 1000 دلار نياز دارند، در اين جا تکليف الاهم و مهم چگونه خواهد بود؟ عقل در اين جا چه مي گويد و دين نظرش چيست ؟ مي گويد که مبلغ را به خانواده اولي بدهم، بايد به بيمار پرداخت شود چرا که وي در آستانه مرگ است، نه خانواده اي که مي خواهد به فرزندش براي نام نويسي اقدام کند، اگر کمي اين خانواده معطل شود همه چيز بهم نخواهد ريخت، اين همان اهم و مهم است.
همچنين است حال و روز اگر يک موضوع امنيتي و نظامي مطرح باشد، من يک گروه دارم مي توانم يا در اين جا از آنها استفاده کنم يا در اين جاي ديگر اين جا خطر جدي است و در اين مکان ديگر خطر احتمالي است، بنابراين بايد اين گروه را در مقابله با خطر جدي و بالقوه مورد استفاده قرار دهم، هم عقل و هم شرع چنين مي گويند.
اين جا هم حرف اول و اجرا را مسائل اجرايي تعيين مي گنند، همان گونه که در باره قدرت صحبت کرديم، يعني کسي که مي خواهد اجرايي کند که اين مهم تر از اين است، ممکن است در اين شرايط کسي در فرار از مسئوليت بين مهم و اهم تغيير ايجاد کند چرا که کار اهم پر دردسر تر است و کار مهم دردسرش کمتر است، در موضوع الاهم احتمال جانفشاني و ايثار بالاتر است بنابراين شخصي که قرار است در اين خصوص تصميم گيرنده باشد ممکن است براي فرار از يک موضوع اهم مساله مهم را جايگزين سازد، در اين مرحله نيز ما به فرماندهان متعهد و متدين و شجاع و آگاه نياز داريم که از صداقت و درستي برخوردار باشند، نبايد رهبران و فرماندهان در اين مرحله هم ترسي به دل راه دهند و بايد حس فرار از مسئوليت در خود نداشته باشند.
بنابراين امشب مي خواهم بگويم آن گونه که ديگران مي خواهند ما تصور کنيم نيست، يعني چنين نيست که ما مسئوليت هاي عمومي در اين کشور در قبال رويدادها نداريم، ما در قبال اوضاع عمومي مسئوليت هاي بزرگي را بر دوش داريم، در داخل کشورمان و در منطقه ما و در قبال امت خود و در هر کجاي عالم که احساس شود چنين مسئوليتي داريم، ما مسئوليت هاي متفاوتي داريم، به صورت کلي مي گويم، هرکس بخواهد ما را در اين باره محکوم سازد بکند و هرکاري که دوست دارد انجام دهد، در اين باره ما نه تنها با جريان هاي موجود در منطقه اختلاف داريم بلکه اختلاف ما انديشه اي ، منطقي ، فرهنگي و روحي و معنوي هم هست، حتي اختلاف معنوي و تمدني داريم، حتي اختلاف ما با آنها انساني هم هست ( با لبخند ) ، آن چه ما مي گوييم منطق عقلي ، فطري ، انساني ، ديني و شرعي است و آنها درباره چيزي ديگر صحبت ميکنند، قصد آنها خوش خدمتي به اربابانشان است.
آن چه در اين بين مورد توجه است و بين پرانتز مي گويم اين است کساني که نظريه پرداز چنين تفکراتي براي ما در نداشتن مسئوليت هستند، همچون اربابانشان يعني آمريکا براي خود برعکسش را مدنظر دارند و دخالت در همه چيز و هر کاري در هر کجا را مجاز مي دانند، و هر آن چه را که مي خواهند در هر کجاي جهان انجام مي دهند، از شرق تا غرب جهان دست به کار مي شوند، و ارتش هاي خود را گسيل مي دارند، و بر جهان جنگ هايي را تحميل مي کنند و حاکماني را بر کشورها تحميل مي کنند، و حتي راه حل هايي را براي ديگران تحميل مي کنند، شيوه هاي زندگي را براي ديگران تعيين مي کنند و قصد دارند در اين زمينه فرهنگ سازي کنند، آنها اين اجازه را به خودشان مي دهند، اما تو اگر بخواهي موضع ديني داشته باشي و کمک کني نمي تواني ، شايد اوضاع را در برخي از احيان به جايي برسانند که تنها بتواني حرف بزني و همين و بس، کار ديگر براي شما ممنوع است.
مثلا آن روز در حادثه منا مي گويند تو لبناني هستي به تو چه ارتباطي دارد؟ حجاج ايراني بودند، پاکستاني بودند، مصري بودند، و هم اکنون براساس آخرين آمار جمع آوري شده مشخص شده است که آمار کلي کشته هاي حادثه منا که فکر کنم خبرگزاري فرانسه آن را مخابره کرده بود، شمار قربانيان اين حادثه در حدود يک هزار و ششصد و اندي نفر بود، البته هنوز در عربستان اين آمار هنوز که هنوزه همان هفتصد و اندي است، آقا برادرم به تو چه ارتباطي دارد؟ شما تنها اجازه داري در خصوص عالم عاليقدر جناب آقاي حيدر الحسني صحبت کني، اين شخص لبناني است و ديگران به شما ارتباطي ندارد، شما کشته اي از بين حجاج لبناني داريد ؟ خير نداريد، شما از بين حجاج غير از اين شخص مفقود داريد ؟ خير نداريد، بنابراين ارتباط شما با اين مساله چيست؟ اصلا چرا به خودت اجازه حرف زدن در اين رابطه را مي دهي؟ ما به اين سطح رسيده ايم، بنابراين نه اين که هيچ مسئوليتي وجود ندارد و نه اين که تمام مسائل را مسئوليتش را برعهده بايد گرفت، يعني انتظار داريد مسئوليت و بار آسمان ها و زمين را بر دوش بگيريد ( با لبخند ) اين محال است، در پايان بازهم موضوع قدرت و توان و مساله شرعي تزاحم ( الاهم في الاهم ) و اولويت ها مطرح مي شود.
علت قيام امام حسين(ع)
الان ديگر وقت و زماني براي ما باقي نمانده است، مي خواستم در خصوص مساله اسرائيل يک سنجش سريعي را اعمال کنم، و سنجشي هم در قبال نحوه مقابله با پروژه هاي تکفيري داشته باشم، همچنين سنجشي هم در خصوص اوضاع داخلي لبنان داشته باشم، ديگر زماني باقي نمي ماند، از اين رو به سمت موضوع پاياني منتقل مي شوم، يکي از مصاديق بزرگ تحمل مسئوليت عمومي در تاريخ بشريت که موضوع جانفشاني ها و ايثار به هر اندازه که در آن بوده باشد، مطرح گرديده مساله واقعه کربلا و آن چه که حضرت امام حسين عليه السلام در آن واقعه انجام داد تجلي مي يابد، حضرت امام حسين فرزند دختر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم بود و در شهر مدينه شهر پيامبر اسلام اقامت داشت، ايشان باقي مانده پيامبري و از اصحاب الکساء بودند، ايشان در نزد امت از احترام و جايگاه بالا و والايي برخوردار بودند، خير است ان شاء الله تعالي و ايشان مي توانستند در منزل خود باقي بمانند، و هر روز مي توانستند از منزل خود خارج شوند و براي نماز بر قبر پيامبر به آن جا بروند و نماز بخوانند، مي توانست به پرسش ها پاسخ دهند و به راحتي اوضاع را به سر برند، روي هم رفته اوضاع پيش مي رفتند، چرا واقعا همه اين ماجراها روي دادند؟ ،
به اين دليل که حضرت امام حسين عليه السلام به عنوان يک مسلمان و به عنوان امام مسلمانان بودند، چرا که حضرت رسوال مکرم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در اين باره فرمودند، و اين گفته نزد شيعيان و سني ها وجود دارد، " الحسن و الحسين امامان، قاما او قعدا " بنابراين به عنوان مسلمان و امام مسلمانان از اين رو ايشان در قبال اسلام به عنوان دين مسئوليت دارند، همچنين در قبال مسلمانان به عنوان امت هم مسئوليتي دارند، بعنوان مسلمانان و به عنوان انسان هايي بر روي زمين وظيفه اي دارند، به عنوان مردم به عنوان عبال الله و به عنوان عباد الله و به عنوان خلق خداوند وظايفي در قبال آنان دارند، وواقعا چه کسي در اين کار بر امام حسين عليه السلام اولا تر هستند تا اين مسئوليت را بپذيرند ؟
بنابراين مسئوليت و قبول مسئوليت وجود دارد، مساله ديگر براساس تشخيص است، الاهم في المهم را مي شناسند، هم اکنون بزرگ ترين تهديدي که اسلام و مسلمانان را تهديد مي کند چيست؟ براي امام حسين مساله چنين بود که مساله نه فقهي است و نه اصولي بود، و نه کلامي بود، و نه بحث و بررسي اجتماعي بود، و نه يک ماجراي سياسي تفصيلي بود تا بخواهند بروند و اين مشکلات را حل و فصل کنند، براي امام حسين عليه السلام اين نتيجه حاصل شد که وجود و حضور يزيد بن معاويه با اين خصوصيات به عنوان حاکم بر مسلمانان و بخصوص در اين جايگاه ، اين امر را به مثابه خطري براي اسلام به عنوان يک دين ديدند و همچنين اين مساله را براي مسلمانان به عنوان بشريت بسيار خطرناک دانستند، چرا که آنها عباد الله و عيال الله هستند، از اين رو وظيفه خود ديدند تا در قبال اين مساله براي عباد الله و خلق الله از نصيحت استفاده کنند، اما بعد از مدتي به اين نتيجه رسيدند که اولويت در حد عالي و مصلحت در اين است که در برابر اين طاغوت بايستند.
چرا که اين شخص تهديدي براي اسلام و مسلمانان است، خوب ببينيد، حاکمان ظالمي هستند، اما اين حاکمان در قبال اسلام بي طرف هستند و موضع بي طرفي را دنبال مي کنند، از اين رو تهديدي به شمار نمي آيند، تنها غايت و هدف آنها حکومت است، اسلام باشد يا قرآن باشد يا احاديث پيامبر باشند، دانشگاه هاي علمي باشند، حوزه هاي علميه باشند، افکار اصيل و ناب باشند يا نباشند، مباحثات و تحقيقات باشند يا نباشند، آزادي بيان باشد يا نباشد، براي اين افراد مشکلي نيست، مردم نماز بخوانند يا نخوانند و مردم انسان باشند يا اين که به يکديگر تعدي کنند و يا با هم توافق داشته باشند بخواهند با يکديگر هم زيستي مسالمت آميز داشته باشند و باهم در صلح باشند، زندگي اسلامي باشد يا نباشد فرقي براي وي نمي کند، خواه به مسجد بروند يا به کاباره بروند، او هيچ مشکلي با اين موضوع ندارد، او فقط مي خواهد حاکم باشد.
چنين حاکمي خطرش از حاکمي که اسلام را سر لوحه خود قرار داده و ظلم مي کند کم خطر تر است، حاکمي هست که سعي دارد کلمه اشهد ان لا اله الا الله را اين عبارت را ارزشش را کم کند، امويت و جاهليت اين شخص به اندازه اي است که حتي صداي همين اذان را هم بر نمي تابد، چنين حاکمي وضعش متفاوت است، اين به صورت مشخص داستان زندگي يزيد است، به طور مشخص اين خصوصيات يزيد است، از اين رو است که حضرت امام حسين عليه السلام ايستادن در برابر چنين فردي را اولويت مطلق خود دانستند، از اين رو دست به آن جنبشي زد که واقعه اي را رقم زد، بسيار خوب اين جا ما به موضوع قدرت مي رسيم، قدرت در اين جا رابطه اي مستقيم با هداف دارد، يعني آيا مي توانم اين هدف را به انجام برسانم ؟ هدف امام حسين عليه السلام در روز کربلا چه بود ؟
هدف ايشان حفاظت از دين اسلام بود، از جمله اهداف ايشان بيدار کردن امت اسلامي بود، و کشف کردن واقعيت اين حاکم بود که اگر براي دهها سال اين شخص بر مسلمانان حکومت مي کرد يک فاجعه روي مي داد، اين فاجعه ديني و فرهنگي و اخلاقي و تاريخي و در تمام زمينه ها مي بود، حال آيا اين هدف و اهداف را حضرت امام حسين مي توانستند محقق سازند پاسخ به اين پرسش آري است، با شهادت خود به يکصد هزار رزمنده نيازي ندارد، نيازي به حضور يک ميليون تظاهرات کننده نيست، نيازي به رسانه هاي خبري ندارد، اما حسين عليه السلام تشخيص دادند که با خون خود و جان خود و با برادران و فرزندان و يارانشان و با صداي حضرت زينب سلام الله عليها تنها با همين وسيله اطلاع رساني مي توانند، اسلام را حفظ و مصون بدارند و اسلام را پايدار گرداند و يزيد را سرنگون کند و اين پروژه جاهليت جديد را رسوا کند، جاهليتي که آمده بود تا اسلام را نابود سازد، آن هم جاهليتي را که ملبس به لباس اسلامي شده بود، از اين رو اينجاست که امانتداري و شناخت قدرت و تشخيص الاهم از بين مهم نقش خود را ايفا ميکند.
امروز از ما دعوت شده است تا در مسير حضرت امامحسين عليه السلام گام برداريم، همانگونه که در مسير پيامبر عظيم الشان اسلام و ساير پيامبران الهي سلام الله عليهم اجمعين گام برداشتيم، اي خواهران و اي برادران ما در اين مرحله هم همانند ساير مراحل گذشته به شدت در اين باره بايد گام برداريم و به اين مهم توجه کنيم، بايد مسئوليت ها مشخص کنيم و بايد قدرت ها را مشخص کنيم و بايد اولويت ها را هم تعيين کنيم، بايد ضمن شناخت اوضاع خود مسئوليت هاي عمومي خود را در قبال ديگران درک کنيم و اين مسئوليت ها را بپذيريم.
اين همه بايد در چارچوب اولويت ها مشخص گردند، بايد در اين راه خود را براي هر ميدان و کارزاري آماده کنيم، بايد در اين مسير گام برداريم و توجهي به فريادي از اين سمت و فريادي ديگر از آن سمت نکنيم، وظيفه ما در اين عمر کوتاه در اين دنيا اين است که وظايف خود را به درستي و آن گونه که خداوند متعال براي ما تعيين کرده است عمل نماييم، بايد به مسئوليت هاي انساني و شرعي و ديني خود عمل کنيم، بايد به گونه اي عمل کنيم که در زماني که در محضر خداوند حاضر مي شويم در قبال تمام مسئوليت ها خود را بتوانيم مبرا سازيم.
زماني که حق عبوديت و پرسش خداوند را ادا کرديم در اين صورت همه چيز براي ما آسوده خواهد بود و با خيالي راحت در برابر پروردگار متعال خواهيم ايستاد و پاسخ گوي مسئوليت هاي خود خواهيم بود. به اميد روزي که در کنار پيامبران و اولياي الاهي بايستيم و با حضرت شيد الشهداء امام حسين عليه السلام محشور شويم.
السلام عليک يا سيدي و يا مولاي يا ابا عبدالله الحسين يا ابن رسول الله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليکم مني جميعا سلام الله ابدا مابقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم . السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين . و السلام عليکم و رحمه الله و برکاته.
انتهاي پيام/